چه بی خبر و چه پر درد و چه ناباورانه،باورش مشکل است اما به شوق آرامشی که نصیبت شده این درد را تاب می آوریم...
روانت شاد،خوابت آرامترین خوابهای جهان،نام نیکت طلوع بی غروب و یاد یادهایت و عشق زیبایت جاودانه...
***********
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت
گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت
سلام انشاالله خداوند به شما وخونوادتون صبر بده.
من ۵۵ از قشمم خوشحال میشم اگه به ما هم سر بزنین.
ما شما رو لینک کردم.
فرشته کوچولو انشالله که غم آخرت باشه
اومدم فقط بهت بگم وقتی تو غمگینی قلب من هم غمگینه
هیچ وقت احساس تنهایی نکن فرشته کوچولو
با اینکه خیلی ازت دورم ولی با تو غمگینم
آخی عزیزم متاسفم خیلی ناراحت شدم داشت اشکم در میومد ما هم تو غم خودت شریک بدون برای تو و خانواده ات آرزوی صبر میکنم
عزیزم......
تسلیت میگم ....!:(
خیلی ناراحت شدم !:((
خدا رحمتشون کنه
امیدوارم غم آخرت باشه
سلام عزیزم بهت تسلیت میدم غم اخرت باشه ولی غصه نخور یک کاری کن اگه باباتم نیستن بیش هیچکس کم نیاری و بابا ت و هم سربلند کنی
[گل]به نام یگانه کاتب کتیبه عشق...[گل]
`*.¸[گل].*´
¸.•´¸.[گل]•*¨) ¸[گل].•*¨)
سلام خدا بیامرزتشون
چو گل بودی چه فقط چیدنت بود
پدر
چه فقط زیر خاک خوابیدنت بود
من که هنوز باورم نشده!
واقعا متاسفم
درسته ما همدیگه رو ندیدیم اما خوب میدونیم که ما سهممون از دنیا غمه
منو تو غمت شریک بدون
بازم شرمنده
سلام عزیزم من آپیدم ...
ماه من ، غصه چرا ؟!
آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !
یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت !
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت ،
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !
ماه من غصه چرا !؟!
تو مرا داری و من
هر شب و روز ،
آرزویم ، همه خوشبختی توست !
ماه من ! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن
کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند …
ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست،
با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن
وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست !
او همانی است که در تار ترین لحظه شب، راه نورانی امید
نشانم می داد …
او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ، همه زندگی ام ،
غرق شادی باشد ….
ماه من !
غصه اگر هست ! بگو تا باشد !
معنی خوشبختی ،
بودن اندوه است …!
این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین …
ولی از یاد مبر،
پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند ،
که خدا هست ، خدا هست
سلام.خدا رحمتشون کنه.واقعا سخته.ما را هم در غم خود شریک بدونید
وب نویس گرامی سلام
به نظر بنده شعر شاعری در فضای امروزی کمی لوس وبی مزه شده است واکثر جوانان به معنی عشق ونرسیدن وجدایی واز این قبیل درامها فکر می کنند ونتیجه می گیرند و دنیا رو وارونه وغمگین وبی رحم می دونند
ولی به عقیده بنده اولا که نباید به سادگی دل به دیگری داد.اگر دادو طرف رو ازدست داد باید اینقدر قوی وراسخ باشه که قدرت حرکت دوباره رو در خودش ایجاد کنه نه اینکه زندگیش بشه غم واندوه و...
در کراکترهای بعدی اگر خواستید دراین وادی صحبت می کنیم
تو مرا می دیدی وبه من خندیدی
ولی از دل پر دلهره من به باغ همسایه دست درازی کردم
باغبان دید مرا وبه دنبالم آمد سیب را دست تو دید
به من اخمی کرد
تا به خود آمدم
رفته بودی انگار
سیب افتاده میان باغچه
سالها می گذرد وسیب هنوز
درمیان دستانت مانده ازترس به خود
من هم از غصه اینکه چرا سیب را دستان تودید گریانم
در صورت تمایل بهم سربزنید و نظر ارزشمند تون رو برام بفرستیدولینکم کنید تا لینکتون کنم
پیش منم بیا ...
سلام الناز عزیز
امروز اومدم تا یه سری به دوستای قدیمیم بزنم و ...
تمام دقایقی که گذروندی رو حس کردم . لعنت به این کلمات که هر وقت بهشون نیاز داری ازت فرار می کنن .
از صمیم قلبم تسلیت میگم .
به وسعت اندوهت روحش شاد
سایه ای بود و پناهی بود و نیست
شانه ام را تکیه گاهی بود و نیست
سخت دلتنگم ، کسی چون من مباد
سوگ ، حتی قسمت دشمن مباد
گفتنش تلخ است و دیدن تلخ تر
" هست " ناگه " نیست" گردد در نظر
باورم شد ، این من ناباورم
روی دوش خویش او را می برم!
می برم او را که آورده مرا
پاس ایامی که پرورده مرا
می برم در خاک مدفونش کنم
از حساب خویش بیرونش کنم
راست میگویم جز این منظور نیست
چشم شاعر از حواشی دور نیست
مثل من ده ها تن دیگر به راه
جامه هاشان مثل دل هاشان سیاه
منتظر تا بارشان خالی شود
نوبت نشخوار و نقالی شود
هر یکی همصحبتی پیدا کند
صحبت از هر جا به جز اینجا کند
گفتنش تلخ است و دیدن تلخ تر
خوش به حالت ، خوش به حالت ای پدر
سلام عزیزم وای که موهای تنم سیخ شد خیلی ناراحت کننده بود واقعا از ته دلم بهت تسلیت میگم ایشالا که غم آخرت باشه نمیدونم چی بگم؟چونحد ناراحتیش تو مخیلم نمیگنجه!!!مواظب خودت باش
سلام
تسلیت عرض میکنم
انشالله غم آخرتون باشه.
وبلاگ قشنگی دارید بهتون تبریک میگم
امیدوارم همیشه موفق باشید
خوشحال میشم بهم سر بزنید و در صورت تمایل تبادل لینک کنیم
منتظر حضور گرم شما هستم
با تشکر
با شکست عشقی چطور کنار بیایم؟......................عزیزم من آپم!!!بعد مدتهاااااااااا[لبخند]
سلام خوبین شما بازم بهتون تسلیت میگم انشالله غم اخرتون باشه واقعا سخته خیلی درد عزیز از دست رفته خیلی به منم سری بزنید اپ کردم اگه تونستید موفق باشی یا علی خداحافظ.
آهای تو که بخوابی عمیق سرد رفتی
تو قلبا سبز موندی اگرچه زرد رفتی
کنار خاطراتم با تو همیشه خندست
طرحی که از تو دارم شبیه یک پرندست
شب و روز پیش منی تو هنوز پیش منی
تو هنوز تو سفره ی دل درویش منی
سلام خانم الناز..
پدر یه تکیه گاه بود که از دستش دادی...
خدا می دونه تا دیدم وبلاگتو اشکم درمود...
بغضم بدجور ترکید..
خدا بیاموزدشون...
میدونم جی میگی عزیزم
میدونم جی میکشی عزیزم
اما بدون درسته که باباهامون کنارمون نیستن و ما نمی بینیمشون اما اونا مارو میبینن و مواظبمون هستن یه این فکر کن که به همین زودی ها اونا رو میبینیم
خدا رو چه دیدی شاید همین روزا رفتیم پیششون
پس همیشه منتظز باش
حتی در آستانه ی دروازه های بهشت،
از فرط شادی روی برمی گردانم؛
چون بشنوم که می گویی
«دوستت دارم »
وقتی ، جایی ، روزی.
خیلی متاسفم
سلام الناز جان[گل]
امیدوارم حالت خوب باشه
وبلاگ خوشکلی داری[لبخند]
به منم سر بزنی
تبادل لینک اگه خواستی منو با نام کتابخانه بلینک بعد بهم بگو با چی بلینکمت[چشمک]
سلام الناز جان خوب هستی .
فقط اینو میتونم بگم که خدا صبرتون بده و رحمتش کنه .
وبلاگت رو دیدم جالب بود .
اگه وقت کردی به کلبه حقیرانه ما سر بزن و نظرت رو بگو .
اگه مایل باشید لینک کنیم .
منتظرت هستم .
سلام عزیزم وبت خوبه بهم سر بزن
سلام.ببببببببببببببببوووووووسسسسسسسس.بیا
جای قناری باش تا این را بدانی
در سر نوشتت بال و پر نقشی ندارد
پرسید معنای یتیمی چیست ؟ گفتم
در زندگی یعنی پدر نقشی ندارد
.................
سلام الناز جان
واقعا بهت تسلیت میگم
و امیدوارم غم آخرت باشه
هر چند می دونم با این جور حرف ها نمیشه
این غم های بزرگ رو تسکین داد
با تمام وجود درکت می کنم
سلام الناز جان
واقعا بهت تسلیت میگم
و امیدوارم غم آخرت باشه
وقتی من: 4ساله که بودم فکر میکردم پدرم هر کاری رو میتونه انجام بده. 5ساله که بودم فکر میکردم پدرم خیلی چیزها رو میدونه. 6ساله که بودم فکر میکردم پدرم از همه پدرها باهوشتره. 8ساله که شدم گفتم پدرم همه چیز رو هم نمیدونه. 10ساله که شدم با خود گفتم اون موقع ها که پدرم بچه بود همه چیز با حالا کاملا فرق داشت. 12ساله که شدم گفتم خب طبیعیه پدر هیچی در این مورد نمیدونه ...... دیگه پیر تر از اونیه که بچگی هاش یادش بیاد. 14ساله که شدم گفتم حرفای پدرمو زیاد تحویل نگیرم اون خیلی امله. 16ساله که شدم دیدم خیلی نصیحت میکنه گفتم باز اون گوش مفتی گیر اورده . 18ساله که شدم دیدم وای خدای من باز گیر داده به رفتار و گفتار و لباس پوشیدنم همینطور بیخودی به ادم گیر میده عجب روزگاریه ها. 21ساله که شدم دیدم بابا بدجوری از رده خارجه 25ساله که شدم دیدم که باید ازش خیلی چیزها رو بپرسم زیرا پدر چیزهای زیادی درباره این موضوع میدونه زیاد با این قضیه سرو کار داشته. 30ساله که بودم به خودم گفتم بد نیست ازش بپرسم نظرش درباره این موضوع چیه هرچی باشه اون چندتا پیرهن بیشتر از من پاره کرده. 40ساله که بودم مونده بودم پدر چطوری از پس این همه کار بر اومده چقدر عاقله چقدر تجربه داره.50ساله که شدم حاضر بودم همه چیز رو بدم که پدرم برگرده تا من بتونم باهاش درباره همه چیز حرف بزنم ! اما افسوس که قدرشو ندونستم : دیگه خیلی دیر شده......... روح پدرتون شاد
سلام واقعا حالم گرفته شد وقتی وبلاگتو دیدم
امیدوارم تو زندگیت این تنها مشکل بزرگت باشه واقعا خیلی سخته
سلام عزیزم انشالا غم آخرت باشه ایشالا بیایم واسه شادی ها بهت تبریک بگیم نه واسه غم ها تسلیت اشکاتو پاک نبینم اشکاتو الناز جونم
سلام الناز ممنون که بهم سر سزدین خدارحمت کنه پدرگرامیتان را