ღ ஜღ عاشقانه های من برای توღ ஜღ

پلکهای مرطوب مرا باور کن ، این باران نیست که میبارد ، صدای خسته ی من است که از چشمانم بیرون میریزند...

ღ ஜღ عاشقانه های من برای توღ ஜღ

پلکهای مرطوب مرا باور کن ، این باران نیست که میبارد ، صدای خسته ی من است که از چشمانم بیرون میریزند...

نامه رسان نامۀ من دیر شد

 

بالاخره ما هم به جمع دانشجوها پیوستیم! 

راستش و بگم یکم ترسیدم دو دل شدم امیدوارم راهم و درست انتخاب کرده باشم! 

  

****************************** 

نامه رسان  

 

 

نامه رسان نامۀ من دیر شد

کودک ولگرد فلک پیر شد

خون به رگ زال زمان شیر شد

بردۀ بیچاره ز جان سیر شد

نامۀ ما را نکند باد برد

یا که فرستنده اش از یاد برد

یا دگری بر دگری داد برد

صید شد اندر ره و صیاد برد

نامه رسان نامۀ من دیر شد

کودک ولگرد فلک پیر شد

دیده به در دوخته ام قرنها

ز آتش غم سوخته ام قرنها

چهره برافروخته ام قرنها

سوخته ام سوخته ام قرنها

نامه رسان نامۀ من دیر شد

کودک ولگرد فلک پیر شد

نامۀ یوسف به زلیخا رسید

دستخط قیص به لیلا رسید

قاصد وامق بر عذرا رسید

نامه رسان جان به لب ما رسید

نامه رسان نامۀ من دیر شد

کودک ولگرد فلک پیر شد

لک لک آوارۀ بی خانمان

روی چنار آمد و زد آشیان

جوجه بر آورد زمان در زمان

هر نوه اش شد سر یک دودمان

نامه رسان نامۀ من دیر شد

کودک ولگرد فلک پیر شد

 

امیری فیروز کوهی 

 

 

 

پ.ن:لطفا هرکس کامل این شعر و داره برام بفرسته ممنون میشم