این ۲تا پست و به یک چشم ببینید دوستانی که میخوان نظر بذارن پست پایینی!!!
چه لطیف است حس آغازی دوباره،
وچه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس....
و چه اندازه عجیب است، روز ابتدای بودن!
و چه اندازه شیرین است امروز....
روز میلاد...
روز تو!
روزی که تو آغاز شدی!
تولدت مبارک
تولد 1 سالگی وبلاگم مبارک
1سال پیش قرار بود برای یه شرکت تبلیغاتی کار کنم که به وبلاگ احتیاج داشتم اینجا رو زدم اما بعد از چند روز از تبلیغات خسته شدم و اینجا رو اونطوری که میخواستم درست کردم توی این مدت هم هر روز دوستای بیشتری پیدا کردم و با تشویق اونا اینجا روز به روز بهتر شد البته این نظر دوستای گلمه....
از شماهایی هم که دعوتم و قبول کردین و توی جشن تولد 1 سالگی اینجا شرکت کردین ممنونم.
آخ که چه ساده میگذری رو قلب من پا میذاری وقتی میگی می خوام برم غم روی غم هام میذاری یه روز میگی خسته شدی یه روز میگی دوسم داری یه روز تو اوج بی کسی میری و تنهام میذاری از تو می خونه یه عاشق بی بهونه اشک سردش می ریزه روی گونه نیستی ببینی ستاره من آسمونه دله گم کرده دوباره بخته سیاهش دل و می سوزونه طفلی دل من که بی گناهه امشب دوباره این دل تنگم دیوونه میشه از غصهء رفتن خاطرات تو رو برام میاره برگ خزون روی گونهء سردم بازیچه دست تو این دل صاف و ساده بود تو که دم از رفتن میزنی کاشکی بدونی عاشقم یه روز میگی خسته شدم یه روز میگی می خوام برم بیا بمون تا همیشه عشقه تو با جون می خرم
***
رفتی و مرا با دلتنگی هایم تنها گذاشتی ! رفتی در فصلی که تنها امیدم خدا بود و ترانه و تو که دستهایت سایه بانی بود بر بی کسی های من ... تو که گمان می کردم از تبار آسمانی و دلتنگی هایم را در می یابی تو که گمان می کردم ساده ای و سادگی ام را باور داری و افسوس که حتی نمی خواستی هم قسم باشی ... افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من و حتی ساده مثل سادگی هایم ! من ماندم و یک عمر خاطره و حتی باور نکردم این بریدن را کاش کمی از آنچه که در باورم بودی ، در باورت خانه داشتم ! کاش می فهمیدی صداقتی را که در حرفم بود و در نگاهت نبود کاش می فهمیدی بی تو صدا تاب نمی آورد ... رفتی و گریه هایم را ندیدی و حتی نفهمیدی من تنها کسی بودم که .... قصه به پایان رسید و من هنوز در این خیالم که چرا به تو دل بستم و چرا تو به این سادگی از من دل بریدی ؟!! که چرا تو از راه رسیدی و بانوی تک تک این ترانه ها شدی ؟!! ترانه ها یی که گرچه در نبود تو نوشته شد اما فقط و فقط مال تو بود که سادگی ام را باور نکردی ! گناهت را می بخشم ! می بخشمت که از من دل بریدی و حتی ندیدی که بی تو چه بر سر این ترانه ها می آید ! ندیدی اشک هایی را که قطره قطره اش قصه ی من بود و بغضی که از هرچه بود از شادی نبود ! بغضی که به دست تو شکست و چشمانی که از رفتن تو غرق اشک شد و تو حتی به این اشکها اعتنا نکردی ! اعتنا نکردی به حرمت ترانه ها یی که تنها سهم من از چشمانت بود ! به حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر ترانه هایم خشک شد ! به حرمت قدمهایی که با هم در آن کوچه ی همیشگی زدیم ! به حرمت بوسه هایمان ! نه ! تو حتی به التماس هایم هم اعتنا نکردی ! قصه به پایان رسید و من همچنان در خیال چشمان سیاه تو ام که ساده فریبم داد ! قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم ! خدانگهدار ... خدانگهدار
***
کاش آسمان میدانست درد من چیست کاش میدانست نیاز من چیست کاش میدانست به یک قطره باران نیز قانعم کاش آسمان میدانست درد منی که همان کویر خشک و بی جانم چیست دلم مثل کویر از محبت و عشق خشک و بی جان است عاشقم ولی یک عاشق تنها ، یک عاشق بی کس! عاشقی که معشوقش در کنارش نیست .... کاش دریا میدانست کویر چیست! راز درون دریا رویایی است محال برای همان کویر تنها! دلم مثل کویر آرزوی دیدن دریا را دارد اما دریایی نیست تنها یک خواب است و بس! کاش باران میدانست معنی انتظار چیست... منی که همان کویر تشنه و بی جانم سالهاست که انتظار یک قطره باران را می کشم اما افسوس که این انتظار بیهوده است... و ای کاش آسمان میدانست درد دل این کویر خسته و تشنه چیست ؟!
***
هر چند مال من نشدی ولی ازت خیلی چیزا یاد گرفتم ... یاد گرفتم به خاطر کسی که دوسش دارم باید دروغ بگم. یاد گرفتم هیچ وقت هیچ کس ارزش شکستن غرورمو نداره. یاد گرفتم تو زندگیم به اون که بفهمم چقدر دوسم داره هر روز دلشو به بهونه ای بشکنم. یاد گرفتم گریه های هیچ کس رو باور نکنم. یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم. یاد گرفتم هر روز دم از عاشقی بزنم ولی خودم عاشق نباشم ... خوب یاد گرفتم نه ؟ معلم خوبی هستی ...!!!
***
جمع آوری متن ها توسط محسن عزیز صورت گرفته